امام علی (علیه السلام ) می فرمایند:
لو یعلم المصلی ما یغشاه من جلال الله ما سره ان یرفع رأسه من السجود؛
اگر نمازگزار بداند چه اندازه مشمول جلال الهی است ، هرگز راضی نمی شودکه سر از سجده بردارد.
( بحار الانوار، ج ,82 ص 207)
اَلمُؤمِنُ بَشرُهُ فی وَجِهِهِ وَحُزنُهُ فی قَلبِهِ
شادی مومن در رخسار او و اندوهش در دل است.
(نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره325)
در حدیث معروفی از امیرالمومنین علیه السلام که در نهج البلاغه آمده است
شش شرط برای توبه واقعی معرفی می گردد:
[و به کسى که در محضر او أستغفر اللّه گفت، فرمود:]
مادر بر تو بباید گریست مىدانى استغفار چیست؟
استغفار درجت بلند رتبگان است و شش معنى براى آن است:
نخست پشیمانى بر آنچه گذشت،
و دوم عزم بر ترک بازگشت،
و سوم آن که حقوق مردم را به آنان بپردازى
چنان که خدا را پاک دیدار کنى و خود را از گناه تهى سازى،
و چهارم این که حقّ هر واجبى را که ضایع ساختهاى ادا سازى
و پنجم این که گوشتى را که از حرام روییده است،
با اندوه ها آب کنى چندان که پوست به استخوان چسبد
و میان آن دو گوشتى تازه روید،
و ششم آن که درد طاعت را به تن بچشانى،
چنان که شیرینى معصیت را بدان چشاندى .
آن گاه أستغفر اللّه گفتن توانى.
اللهم صل علی محمد و ال محمد وعجل فرجهم
قناعت سبب عزت می شود ، چرا که :
الطَّامِعُ فِی وِثَاقِ الذُّلِّ
حریص درگیر ذلّت و خوارى است .
نهج البلاغه , حکمت226
در مقابل قناعت ، صفت مذموم حرص و طمع قرار دارد
نتایجی که امام برای حرص و طمع برمی شمرند ،
ضد آن ها از ثمرات قناعت به شمار می آید:
إِنَّ الطَّمَعَ مُورِدٌ غَیْرُ مُصْدِرٍوَ ضَامِنٌ غَیْرُ وَفِیٍّ
وَ رُبَّمَا شَرِقَ شَارِبُ الْمَاءِ قَبْلَ رِیِّهِ
طمع، انسان را تا لب آب مىآورد بدون این که برگرداند
و ضمانت مىکند بدون این که وفا کند،
بسا نوشنده ی آب که پیش از سیراب شدن، گلوگیر شود.
نهج البلاغه , حکمت275
آسایش از دیگر پیامد های قناعت است
که در کلام علوی به آن اشاره شده است :
وَ مَنِ اقْتَصَرَ عَلَى بُلْغَةِ الْکَفَافِ فَقَدِ انْتَظَمَ الرَّاحَةَ
و هر کس بر آن چه به او روزى شده، بسنده کند،
به آسایش رسیده و در میان آرامش فرود آمده است.
نهج البلاغه , حکمت371