اما کنارم نگذار!
آهنگری بود که با وجودرنج های متعدد و بیماری اش عمیقا به خدا عشق می ورزید . روزی یکی از دوستانش که اعتقادی به خدا نداشت از او پرسید:" تو چگونه می توانی خدایی را که رنج و بیماری نصیب می کند دوست داشته باشی؟" آهنگر سر به زیر آورد و گفت:"وقتی می خواهم وسیله ای آهنی بسازم یک تکه آهن را در کوره قرار می دهم . سپس آن را روی سندان می گذارم و می کوبم تا به شکل دلخواهم درآید . اگر به صورت دلخواهم درآمد می دانم که وسیله ای مفید خواهد بود اگر نه آن راکنار می گذارم . همین موضوع باعث شده است که همیشه به درگاه خداوند دعا کنم که خدایا ! مرا در کوره های رنج قرار ده اما کنارم نگذار!"
شما عظیم تراز آنی هستید که می اندیشید ص158